.روزها می‌گذشت و من همچنان منتظر بودم، تا این که یک روز به زن‌هایی فکر کردم که این‌گونه فکرشان و زندگی‌شان را نابود کرده بودند. زن‌هایی که ماه‌ها و سال‌ها چشم به راه نامه‌ای مانده بودند، اما سرانجام هیچ‌کس برایشان نامه‌ای نفرستاده بود. خودم را تصور کردم که سال‌های زیادی گذشته است، موهایم دیگر سفید شده‌اند و من همچنان منتظرم. سپس فکر کردم که نباید این کار را انجام دهم، بنابراین از آن روز به بعد نرفتم که آنجا بنشینم و انتظار بکشم.

آلیس مونرو /داستانِ « چگونه با همسرم آشنا شدم»

فکر ,نامه‌ای ,زن‌هایی ,روز ,همچنان ,گذشته ,کردم که ,فکر کردم ,من همچنان ,روز به ,و من

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نوجوان خامنه‌ای امام زمان مهندسی پزشکی samok moshef salemziba عشقکده هم کلاسي آتــیـــــــــه سبــــــــــز هزارستان barahoot